محمد حساممحمد حسام، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 22 روز سن داره

فندق مامان حسام کوچولو

سفرنامه ي كربلا

نفسم،عزيزم و همه ي دوستاي گلم سلام                      بالاخره فرصت كردم تا بيام و گزارش هفته ي اخير رو براتون بنويسم.خيـــــــــــــــــــــــلي خوش گذشت من اصلا فكر نمي كردم تا اين حد به همه مون خوش بگذره. البته كنارش يه ناخوشي هايي هم بود از جمله مريضي حسام و متين،جاي خالي آقاي تميم،هر جا مي رفتيم ياد دفعه ي قبل مي افتاديم كه با باباجي اومده بوديم و...... اما در كل خوب بود. چه شيطوني هايي تو و متين مي كرديد. يه گارسون توي نجف بود خيلي بد اخلاق بود وقتي مي ديديش بهش مي گفتي عمر سلام.(باور كنيد من يادش نداده ...
26 مهر 1392

گودباي ماي بي بي

عزيزم بالاخره روزايي كه ازشون مي ترسيدم دارن مي رسن. من حاضرم روزي چند بار ماي بي بي تو عوض كنم اما دشوارياي از ماي بي بي گرفتنت رو نكشم. خيلي سخته.اما چكار كنم چاره اي نيست. و ما قراره از فردا بريم خونه ماماني براي اجراي اين پروژه ي عظيم. دوستاي گلم ما يه چند روزي نيستيم برامون دعا كنيد تا موفق بشيم.                                                 متين گلم در سفر...
26 مهر 1392

مادر جون مريضه

پسر گلم خبر خوبي برات ندارم. متاسفانه مادر جون مريضه . قلبش خوب كار نمي كنه 5 روز توي بيمارستانه. تو هم همش دلت هواشو مي كنه و مي گي: مامان ييريم(بريم) قاقر(مادر). منم كه دلم نمياد نگرانت كنم فقط مي گم نه  نميشه. ديروز بابا بهت مي گه مادر مريضه . زنگ زديم باهاش حرف بزني بون اينكه سلام كني با يه عاله غصه مي گي قاقر چي شدي؟ باباي هم از كربلا كه اومديم هنوز خوب نشده شما هم همين طور . بابايي دكتر نرفته اما گل پسرم رو برديم. دكتر مي گه براي هواي اونجاست كم كم خوب مي شي انشالله دوستاي گلم از شما هم مي خوام براي سلامتي مادرشوهرم دعا كنيد. ...
14 مهر 1392

ما اومديم

سلام به همه ي دوستاي عزيزم ممنون از ابراز احساساتتون  باور كنيد به همتون دعا كردم سر فرصت ميام از همه چي مي گم.توي كربلا با گوشي م مي اومدم و نظراتتون رو چك مي كردم. انشالله كه قسمت خودتون بشه.   ...
8 مهر 1392
1